
فرزاد موتمن: خودم را فیلمساز مهمی نمیدانم/ اعتقادی به اقتباس نعلبهنعل در سینما ندارم
1404/02/22-12:52
پنجمین نشست تخصصی «کتاب و سینما» با عنوان «اقتباس؛ بازنمایی یا بازآفرینی» با حضور فرزاد موتمن، هیوا مسیح و مهرزاد دانش برگزار شد.
به گزارش ستادخبری سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، در ادامه سلسله نشستهای تخصصی «کتاب و سینما» همزمان با روز پنجم برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، نشست تخصصی «اقتباس؛ بازنمایی یا بازآفرینی» با حضور فرزاد موتمن، نویسنده و کارگردان، هیوا مسیح، منتقد، نویسنده و شاعر و مهرزاد دانش، منتقد سینما و مدیر جلسه، در سرای هنرگان کتاب نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
فرزاد موتمن گفت: فیلم «شبهای روشن» یک اقتباس کاملاً آزاد از رمان داستایفسکی است. اصل این داستان در شهر سنپترزبورگ و قرن 19 می گذرد. اصل این داستان از مسیر زندگی و فرهنگ ما نمیگذرد، در نتیجه ما باید فکر میکردیم که چگونه این قصه را به نوعی از زندگی خود عبور دهیم تا یک فیلم سینمایی بر مبنای آن قابلیت ساخته شود.
وی ادامه داد: کاراکتر اصلی رمان داستایفسکی مردی است که هیچکس علاقهای به معاشرت با او ندارد. من فکر کردم هیچ مخاطبی نمیخواهد داستان مردی را ببیند که مورد علاقه دیگران نیست. به همین دلیل مسیر را برعکس پیمودیم و قصه مردی را روایت کردیم که در عین جذابیت و سمپات بودن، بهصورت خودخواسته نمیخواهد با کسی معاشرت کند و در نهایت ورود یک زن به زندگی او، به نوعی حادثه محرک را ایجاد میکند.
موتمن افزود: شخصیت اصلی این رمان مردی است که خیلی دوست دارد که با زن های متعددی ارتباط برقرار کند اما زنها تمایل ندارند با او ارتباط داشته باشند. در ایران امکان تصویر کردن چنین شخصیتی را نداشتیم از این رو مسیر را معکوس پیش بردیم و داستان مردی را در این فیلم ساختیم که خودش را در حصار تنهاییاش محصور کرده و ارتباطی با کسی ندارد و شب گردی میکند و تنها یک دوست کتابفروش دارد.
وی افزود: ما فکر کردیم چگونه میتوان یک قصه عاشقانه را با توجه به ضوابط موجود در کشور روایت کرد؟ در نهایت به این نتیجه رسیدیم که این دو نقش اصلی خجالتی هستند و بهجای رفتارهای دیگر، برای هم شعر میخوانند.
موتمن همچنین خاطرنشان کرد: در جایی متوجه شدیم که این فیلم در حال عبور از مسیر ادبیات ایران است و به غیر از شعری از ناظم حکمت، بقیه شعرها از میان شعرهای کلاسیک و مدرن فارسی انتخاب شده است.
وی یادآور شد: در جزئیات نیز تلاش کردیم از مسیر جاری در زندگی خود عبور کنیم. در کتاب داستایفسکی صحنهای وجود دارد که زن و مرد به کنسرت میروند اما در آن زمان نمی توانستیم در فیلم، ساز نشان بدهیم. از این رو به جای کنسرت، سینما رفتن را در فیلم مطرح کردیم.
او افزود: در روزی که سینما آزادی و سینما شهر قصه آتش گرفت، من و پرتو مهتدی که یادش گرامی باد؛ تمام روز در خرابههای سینما شهر قصه ماندیم، چرا که این سینما برای نسل من معنایی دیگر داشت. سینما رفتن برای نسل ما عادی نبود. شعرقصه معبد من بود. ما در آنجا فیلمسازی را آموختیم و با بونوئل، فلینی، سینمای فرانسه و برگمان آشنا شدیم. این موضوع را برای سعید عقیقی تعریف کردم و تصویری از خرابههای سینما آزادی وارد قصه شد.
موتمن با بیان اینکه در این فیلم تنها یک دیالوگ از دیالوگهای رمان استفاده شده گفت:زمانی که سعید عقیقی فیلمنامه را مینوشت، من در کنار او بودم و یک بار تصمیم گرفتم همچون فال گرفتن به سراغ کتاب «شبهای روشن» برویم و به صورت اتفاقی دیالوگی از کتاب را وارد فیلم کنیم. این فیلم کاملا متکی بر شرایط زندگی خودمان است.
کارگردان «سراسر شب» اظهار داشت: به نظر من یک اقتباس نعل به نعل در سینما معنا ندارد. اگر به اقتباسهای مهم دنیا نگاه کنیم، متوجه میشویم که نتیجه نهایی آنها بیش از سینما به فوتورمان شبیه هستند. در نتیجه بهتر است شرایط و قصه زندگی خودمان را وارد جهان فیلم کنیم.
به گفته موتمن؛ سینما در ایران با اقتباس شروع شده است و اقتباس ادبی در سینما تا پایان جنگ جهانی دوم بسیار گسترده بوده است، چون هالیود سرمایه هنگفتی در اختیار داشت بسیاری از نویسنده ها جذب سینما شدند. این ارتباط از فاکنر شروع شد و بعد به مرور با نویسندگانی چون پلآستر و ریموند کارور روبرو می شویم که آثارشان به شدت تحت تاثیر سینماست.
او افزود: مثلا در داستان معروف «وقتی از عشق حرف می زنیم» ریموند کارور، دکوپاژ می بیبنم، نویسنده پلان می دهد. این داستان براساس ساختار سینما نوشته شده است. من فیلم «سراسر شب» را براساس اقتباس از سینما ساختم و زمانی که این فیلم را ساختم، میخواستم یک فیلم درجه دو بسازم و در ساخت آن، الگوهای فیلمهای دهه 70 را رعایت کردهام.
هیوا مسیح هم با بیان این مطلب که دوره اقتباس از ادبیات در حال حاضر به پایان رسیده گفت: ادبیات مدرن در کشور، شباهتی به زندگی ایرانی ندارد و تحت تأثیر ادبیات اروپاست. به نظر من آن چه که در سینما بیش از هر چیزی مطرح شده، مساله آدمهاست. به نظر من مسائل آدمها با مساله انسان تفاوت دارد.
او افزود: لیلی و مجنون در واقع یک رمان است که به صورت نظم سروده شده است. جوهره لیلی و مجنون جدایی نیست. زمانی که میخواهیم فیلمی درباره جدایی در کشور ساخته شود، نتیجه، اثری خیانتکارانه همچون «جدایی نادر از سیمین» خواهد بود. به عقیده من جوهره لیلی و مجنون درباره عشق است.
وی در ادامه گفت: در سینمای ایران فیلمهای «شبهای روشن» و «ناخدا خورشید» تنها آثاری هستند که مبتنی بر جهانبینی ادبی نیستند، سینمای ایران و دنیا معمولاً قصه یک رمان را بهصورت روایی مطرح میکنند. نمونه آن فیلم «داشتن و نداشتن» است که «هاوارد هاکس» بر مبنای آن فیلم ساخت.
مسیح درباره شاعرانگی در سینما، گفت : سینما امری عینی و شعر امری ذهنی است. یک شاعر از مفهومی ذهنی، محصولی را پدید میآورد که دارای سویههای عینی است. نمیتوان از روی شعرهای حافظ فیلم ساخت. البته تارکوفسکی در «آینه» تا حد زیادی به این موضوع نزدیک شده است، چون پدرش شاعر بود.
مهرزاد دانش نیز در ادامه افزود: برخی گمان میکنند یک کارگردان باید خود نویسنده باشد. در حالی که «شبهای روشن» این گزاره را باطل کرده است.
موتمن افزود:من خودم را فیلمساز مهمی نمی دانم؛ من خود را تکنسین سینما میدانم. «خداحافظی طولانی» یک داستان نیمه بلند از اصغر عبداللهی بود که به دکوپاژ آن پرداختیم.
وی در پاسخ به سوالی درباره سینماگر مؤلف گفت: امر تألیف، بیش از هر چیز در نوع دکوپاژ نمود دارد. متاسفانه گاهی فیلمها برای دریافت پروانه ساخت، دچار تغییرات زیادی میشوند و این اتفاق برای «سراسر شب» رخ داد .
او در بخش دیگر سخنانش گفت: من اصلا اعتقادی به سینمای شاعرانه ندارم و به نظرم کمتر سینماگری توانسته این حس شاعرانگی را در سینما نشان دهد.
هیوا مسیح با اشاره به جمله «سینما از سینما زاده میشود» گفت: آرونوفسکی در فیلم نوح، روایت متفاوتی از داستانی باستانی ارائه داده است. در سینما قرار نیست لزوماً قصه یا پیام وجود داشته باشد.
وی افزود: دوربین هنرمند در دوران مدرن رو به زمین قرار میگیرد و نوعی قداستزدایی صورت میگیرد. در واقع آرونوفسکی شخصیت نوح را بهصورت زمینی به تصویر کشید.
فرزاد موتمن در ادامه به اقتباسهای مختلف از «شبهای روشن»، توسط جیمز گری و سینمای هند اشاره کرد و افزود: در تهران امروز ساخت فیلم ژانر دشوار است چون این شهر در دهههای گذشته هویت خود را به صورت کامل از دست داده است. تهران شهری 300 ساله است اما وقتی به شهر تهران نگاه می کنیم گویی 40 سال عمر دارد، در تهران رنگ وجود ندارد و همه چیز خاکستری است، برای همین بیشتر فیلم ها وارد فضای خانهها می شوند. در «شبهای روشن» تلاش کردیم شهری را بازنمایی کنیم که هویت آن در حال نابودی است.
دانش در خصوص فیلم «شبهای روشن» گفت: موتمن در این اثر نوعی حس شاعرانه را انتقال میدهد و میتوان این اقتباس را بهصورت تطبیقی بررسی کرد.
هیوا مسیح با بیان اینکه در اقتباس باید بیش از هر چیز به تم توجه کرد.، گفت: فیلم «شبهای روشن» ساخته فرزاد موتمن ارتباطی به کتاب داستایفسکی ندارد و او در این فیلم کاملاً نوع نگاه خود را دنبال کرده است.
موتمن نیز در خصوص مشکلات پیش روی سینمای ایران در امر اقتباسهای خلاقانه بیان داشت: ادبیات ایران چندان صورتی تخیلی ندارد و شاید تنها بتوان به منطقالطیر عطار و شاهنامه فردوسی اشاره کرد. در سالهای اخیر امکان اقتباس برای همه فیلمسازان وجود ندارد. همینطور تیراژ بسیاری از کتابها به 300 جلد رسیده و این معضل مهمی است.
موتمن در بخش پایانی سخنانش گفت: یک کارگردان همواره باید کتاب بخواند و ارتباط خودش را با ادبیات حفظ کند اما متاسفانه در سینمای ایران با نوعی بیسوادی از سوی عوامل مختلف ساخت فیلم روبرو هستیم و همین یکی از آفت های بزرگ سینمای ایران است.
سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از ۱۷ اردیبهشت آغاز شده و تا ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ با شعار «بخوانیم برای ایران» در محل مصلای امام خمینی(ره) ادامه خواهد یافت. همزمان با برگزاری بخش حضوری نمایشگاه کتاب ۱۴۰۴ تهران، بخش مجازی نمایشگاه نیز در سامانه book.icfi.ir امکان خرید غیرحضوری کتاب را برای علاقهمندان فراهم کرده است.