در نشست معرفی کتاب «از رنگ گل تا رنج خار» مطرح شد؛

مادر «خاک» بیش از مادر «خون» دوست‌دار ماست/فردوسی معرف مادر «خاک» است

1402/02/26-18:41

قدمعلی سرامی گفت: ما در زندگی دو مادر داریم، یکی مادر خون و دیگری مادر خاک که بیش از مادر خون ما را دوست دارد. فردوسی مرا با مادر خاک یعنی فرهنگ پارسی و پارسایی آشنا کرد.

به گزارش ستاد خبری سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی و پاسداشت زبان فارسی در ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ همزمان با ششمین روز نمایشگاه، معرفی کتاب «از رنگ گل تا رنج خار» با حضور نویسنده آن قدمعلی سرامی در کوشک کتاب برگزار شد.
سرامی در این نشست درباره دلیل خود از ورود به عرصه شاهنامه نویسی گفت: هفتاد سال پیش فردوسی را از طریق مادرم شناختم. از همان دوران کودکی کنجکاو شدم او را بیشتر بشناسم؛ همین سبب شد در دوران تحصیل به شاهنامه‌شناسی روی آورم.

وی افزود: ما در زندگی دو مادر داریم، یکی مادر خون و دیگری مادر خاک که بیش از مادر خون ما را دوست دارد. فردوسی مرا با مادر خاک یعنی فرهنگ پارسی و پارسایی آشنا کرد. 

سرامی ادامه داد: عشق من به مادر خاک باعث شد تا در دوران دکتری موضوع شعرشناسی در داستان شاهنامه را انتخاب کنم. در همان دوران یک پژوهشگر روس موضوع شعرشناسی را مطرح کرد، کار آن پژوهشگر جرقه این کتاب را زد.‌ هرچند بعدها در روند مطالعاتم شیوه خود را تغییر دادم. 
وی در پاسخ به این سوال که چرا اسم «از رنگ گل تا رنج خاک» را برای کتاب خود برگزیده‌اید، گفت: این اسم برگرفته‌شده از بخشی از شاهنامه است که فردوسی در بخش جنگ توران می‌سراید، آنجا که جنگ میان پهلوان گودرز و پهلوان تورانی رقم می‌خورد و فردوسی در این بخش داستان آن‌چنان ناراحت می‌شود که می‌گوید: چنین پروراند همی روزگار  *  فزون آمد از رنگِ گُل، رنج ِ خار. 

این استاد و پژوهشگر ادبیات اضافه کرد: در ذهن فردوسی این‌گونه است که بدی‌های روزگار بیش از خوبی‌های آن است، اما من به آن اعتقاد ندارم. من می‌گویم که زشت و زیبای تمام عالم همه جمع اضداد است و جمعش هیچ می‌شود. اولین کسی که این رابطه را بیان کرد، مولاناست. او می‌گوید: خدای عالم همه اضداد را در مقابل هم آفرید. به همین دلیل در مطالعات اسلامی می‌گوییم دنیا دار فنا است. یعنی مثبت‌های و منفی‌های دنیا را که جمع کنیم، به هیچ می‌رسیم. همین باعث شد تا نام «از رنگ گل تا رنج خار» را انتخاب کنم.

این نویسنده ضمن تاکید بر تضاد شخصیتی پهلوانان شاهنامه گفت: رستم در شاهنامه از دیگر شخصیت‌های این کتاب جذاب‌تر است، چراکه محصول یک دوگانگی ژنتیکی است. دوگانگی که سبب شده تا تمام ویژگی‌های متضاد یک انسان را در رستم می‌توان دید. گاهی چیزی می‌گوید که حاکی از خردمندی اوست و در کنار آن در بخشی از کتاب حرفی می‌زند که نه از سر دانایی بلکه از سر جهلش است. 

سرامی در ادامه به این نکته که تضادها و شکل‌گیری کائنات نکته مهمی در شاهنامه است، اشاره کرد: یکی از پیام‌های شاهنامه این است که با کیهان هستی سر جنگ نداشته باشید. در همین کیهان در کنار سلامتی، بیماری تعریف شده است. از زمانی که انسان به فکر درمان افتاد، شمار بیماری‌ها نسبت به قبل بسیار بیشتر شد. هرجا که انسان به دنبال رفاه و آسانی رفت، سختی‌اش بیشتر شد، بنابراین نباید تعادل میان تضادها را بر هم زد.

این شاهنامه‌پژوه در پاسخ به این سوال که چرا می‌گوییم شاهنامه آخرش خوش است، گفت: این یک استعاره تهکمیه است. زمانی به‌کار می‌رود که برعکس مدلول ظاهری کلمه‌ای را طلب کنیم. اینکه می‌گوییم شاهنامه آخرش خوش است، همین استعاره را تبعیت می‌کند، یعنی این دنیا حساب ندارد، آن‌گونه که ما روی آن حساب می‌کنیم.

وی در پاسخ این سوال که کدام قسمت شاهنامه را از لحاظ بلاغت دوست دارید، اشاره کرد: من داستان تراژیک ایرج را دوست دارم. داستانی که پر است از عبرت‌های تاریخی، اینکه قدر خویشاوندی را بدانیم و از آزمندی دوری کنیم تا به سرنوشت ایرج و برادرانش دچار نشویم. 

سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ۲۰ اردیبهشت آغاز به‌کار کرده و تا ۳۰ اردیبهشت‌ ۱۴۰۲ در مصلی امام خمینی (ره) و همزمان به‌صورت مجازی در ketab.ir ادامه دارد.

به ما بپیوندید: