گذری در بخش کودک و نوجوان نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

سالنی پر از رنگ‌های شاد برای ریزه‌میزه‌های کتابخوان!

1401/02/23-13:18

سالن کودکان پر شده از غرفه‌هایی با رنگ‌های شاد. همه در تلاش هستند تا میزبان خوبی برای بچه‌هایی باشند که هر روز جزو اولین بازدیده کننده‌های نمایشگاه هستند. در ادامه گزارشی در وصف این تلاش می خوانید:

 

قرمز و زرد و نارنجی، رنگ‌هایی است که قبل از هر چیز نگاهت را پر می‌کند، فکر کنم اینجا تنها سالنی است که حتی اگر تابلو و عنوان هم نداشته باشد از چند فرسخی داد می‌زند که قرار است هر روز یک سری کتابخوان‌های ریزه میزه چرخ بزنند لابه لای غرفه‌ها و در حالی که دست بزرگ‌ترشان را گرفته‌اند، به سمت این غرفه و آن غرفه می‌کشند و برای خرید این کتاب و آن کتاب بهانه می‌گیرند، شاید هم یکی‌ از همین بچه‌ها چشمش یکی از عروسک‌هایی را گرفته باشد که جزو دکور غرفه‌ای است که از کنار آن عبور کرده،  آن وقت است که باید دید غرفه‌دار می‌تواند به خاطر شاد کردن دل این مخاطب کوچک قید زیبایی دکورش را بزند یا نه. ولی اگر قرار باشد همه غرفه‌دارها، خواسته همه این ریزه میزه‌های بهانه‌گیر را اجابت کنند، دیگر چیزی از تزئیات دکوراسیون غرفه‌ها باقی نمی‌ماند از بس که تا چشم کار می‌کند، عروسک‌های کوچک، بزرگ و بادکنک‌های رنگی همه‌جا را پر کرده است. 

 

خوبی گشت‌وگذار در این سالن این است که حتی اگر بزرگسال هم باشی و قصد خرید هیچ کتابی هم نداشته باشی، فقط با تماشای این همه رنگ‌های شاد در یک جا، چه بخواهی نخواهی، حالت، حال دیگری می شود و در کمتر از چند دقیقه سر کیف می‌آیی.  به خودت که می‌آیی می‌بینی پَرتاب شده‌ای به پنج-شش سالگی‌ات و داری لا به لای قفسه‌ها، سراغ کتاب سیندرلا و کدو کدوی قلقله‌زن یا شاید هم بزبز قندی می‌گردی. غرفه‌دار برایت کتاب سیندرلا را می‌آورد. صدای مادرت را می‌شنوی که می‌گوید تو که کتاب سیندرلا داری! و تو در جواب می‌گویی: ولی این عکسش قشنگ‌تره!

 

پیرمرد غرفه‌دار، تو را از عالم کودکی‌ات بیرون می‌کشد، با آن موی سپید و چروک‌هایی که روی صورتش نشسته است، دستکم باید شصت-هفتاد سال را داشته باشد، اما به شوق میهمان‌های کوچکی که از راه می‌رسند در تکاپوی آماده‌سازی غرفه است، حتماً او هم در این لحظات، روزگار کودکی‌ را در خیال خود مرور می کند و شاید هم با خودش می‌گوید: خوش به حال بچه‌های امروز‍! ما اوج تفریح‌مان بازی تو خاک و خل‌های کوچه بود و کسی برایمان کتاب نمی‌خرید! و شاید همین خیال پیرمرد است که به او انرژی می دهد تا به جبران روزگار کودکی خود، امروز و این ساعت در تلاش باشد تا شاید یک نفر به بچه‌های کتابخوان اضافه شود، حتی شده به بهانه گرفتن بادنکی که از غرفه آویزان است و یا عروسکی در قفسه خودنمایی می‌کند.

 

اینجا سالنی است پر از قرمز و زرد و نارنجی. پیر و جوان و میانسال دور هم جمع شده‌اند و در تلاش‌اند تا هیچ بچه‌ای دست خالی از سالن بیرون نرود که هیچ، برود خانه و آن قدر برای بچه‌های در و همسایه، از خوشگذرانی کودکانه‌اش در این سالن پر از رنگ بگوید که بچه در و همسایه هم برود و آنقدر در گوش مادر و پدرش بخواند که در نهایت دستش را بگیرند و بیاورند اینجا، تا او هم تجربه کند خوش‌گذرانی لا‌به‌لای کتاب و کاغذ را.

 

هر روز ساعت 10 صبح این سالن پر می‌شود از خنده و شادی ریزه میزه‌های کتابخوان! ولی پیشنهاد من این است که حتی اگر دور و برتان بچه‌ای هم ندارید، باز هم به این سالن پر از رنگ سر بزنید. هر چه باشد کودک درونتان هم دل دارد! ندارد؟ قبول ندارید از خودش بپرسید! 

 

سی‌و‌سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از بیست‌ویکم آغاز شده و تا سی‌ویکم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در دو بخش حضوری در مصلای امام خمینی(ره) و مجازی در سامانه ketab.ir ادامه خواهد داشت.

به ما بپیوندید: